کودکی پر از ماجراجویی من
از همان کودکی از خواب ظهر دل خوشی نداشتم. هنوز هم همین طور هستم.
خصوصا زمانی که مادرم سعی میکرد، من و برادرم که دوقلو هستیم را به بهانههایی به خواب ظهر ترغیبکند غم عالم به سراغم میآمد.
به گمانم مادرم میخواست خیالش راحت باشد، اتفاقی یا حادثهای در آن نیمساعت، یک ساعت برای دو فرزندش نیافتد ما هم انگار تمام برنامهریزی های ماجراجویانهمان بهممیخورد.
لاجرم بعد از اینکه مادرم از فرط خستگی بیهوش میشد یواشکی به برادرم علامت می دادم که بپریم و بریم و از دو طرف مادرم سینه خیز فرار میکردیم.
هیچوقت آن روز خاص هیجان انگیز را در دوران کودکی فراموش نمیکنم.
اولین ماجراجویی کودکانهام را طراحی کردیم. دو عقل ناقص پنج ساله که روی هم دو سال و نیم هم نمیشد.
طرح ما این بود که سبد لباسها را با طناب به بالاپشت ام ببریم. چهار طرفش را با طناب ببندیم و ابتدا برادرم در این بالن خیالی بنشیند. و من او را به حیاط بفرستم، و اگر زنده میماند -که بعید میدانم-، بیاید و من این سفر هیجانانگیز را تجربه کنم.
در این هیجانات، خندهها و ایدهپردازیهای پر سر و صدایمان غرق بودیم. گویا همسایه نازنین دیوار به دیوار ما چون منجی متوجه حضور ما در بالاپشتبام شده بود. او حدس زده بود که مادرم از این کارها و نقشههای ما بیاطلاع است. بنابراین سریعا با مادرم تماس گرفت و برنامههای ما فقط در تخیلمان باقی ماند.
همه هیجانات ماجراجویانه ما به یکباره با بادکنکهای خیالی بالن کذاییمان یک به یک ترکید.
شکلگیری ماجراجویی و خلاقیت
به گمانم ریشه ماجراجوییها در انسان و رشد و خلاقیت در آدمی از همان دوران کودکی و شیطنتهای آن شکل میگیرد.
چه ترسهایی از همان کودکی شکل میگیرد و چه شجاعتهایی از همان دوران مهم در بطن وجود آدم ریشه میکند.
کودکی، نوجوانی و سراسر زندگی را میتوان از دیدگاه ماجراجویانه دید. حتی نوشتن نیز نوعی ماجراجویی هیجانانگیز غرقشدن در دنیای ذهن آدمی و به ثمرنشاندن تک تک آرزوهاست.
به قول هلن کلر: زندگی ماجراجویی جسورانه ای است در غیر این صورت هیچچیز نیست.
ما در اینجا برای شما از تجارب ماجراجویانه مینویسیم و از منظر شناختی به این رویکرد میپردازیم.
آخرین نظرات: