یکی از درسهایی که به شدت علاقهمند بررسی و مطالعه در آن هستم عصبروانشناسیشناختی است.
اکنون که پا در عرصه ماجراجوییدرمانی با رویکرد شناختی گذاشتهام، هنوز هم این عشق و علاقه در من وجود دارد. به نظرم عشقداشتن به هر کاری معنیاش همین است: دوستداری پا در هر کجا میگذاری چهره محبوبت در مقابلت باشد.
زمانی که عاشق کاری باشی بالاخره در وجودت جوانهای، درختی برای خلقشدن شکلمی گیرد. من اسمش را درخت خلاقیت عشق می نامم.
درخت خلاقیت عشق همچون طبیعتی است. مادامی که در آن گام میگذاری دلت میخواهد بخشی از طبیعت شوی و خودت ایده خلقکنی.
قولی از مایکل فارادی را مینویسم که خالی از لطف نیست:
هیچچیز آنقدر اعجابانگیز نیست که واقعیتداشته باشد، اگر با قوانین طبیعت سازگار باشد.
پژوهشگران دانشگاه کوئیزنلد رابطه عملکرد مغز و ماجراجویی را بررسی کردهاند و در این پژوهش به بررسی این پرداختهاند که چرا برخی افراد خطرپذیرتر از دیگران هستند؟ و تحقیقات جدید نشان داده که ممکن است به نوع ژنهای فرد بستگی داشته باشد.
و ژنهای گوناگونی با رفتارهای مخاطرهآمیز مرتبط است. مثلا به نظر من خطرپذیری فردی که حاضر است کنار کوسهها شنا کند، قطعا حاکی از وجود ژنی خاص در او میباشد.
با وجود اینکه مردان در این پژوهش خود را خطرپذیرتر دانستهاند اما نشانداده شده که ژنهای مرتبط با خطرپذیری در زنان و مردان یکسان است.
همچنین شوق خطرپذیری با افزایش سن کاهش می یابد.
مناطقی که در مغز با خطرپذیری مرتبط است سیستم پاداش مغز و خصوصا مناطقی از عقدههای قاعدهای و قشر پیشپیشانی مغز است.
آخرین نظرات: