جستجو

ماجرا کم کن و بازآ

تاب آوری

سلام.

شاید نه. حتما، شروع نوشتن برای سایت شخصی و انتشار آن بعد از مدت‌ها کمی هم نه، بسیار دشوار است. امشب لپ تاپم را با هدف دیدن ادامه سریالم روشن کردم.

اما هنوز کاملا مطمئن به انجام این کار نشده بودم که مشتاقانه سراغ وردپرس و سرزدن به سایتم رفتم و دلتنگ تمام روزهایی شدم که مدام می‌نوشتم یا حتی با دانش ناقص و مهارت متوسط طراحی سایت، طراحی گرافیک، کار با ایلاستریتور و فتوشاپی که داشتم هر جور که بود تلاش می‌کردم و تلاش.

یادش بخیر! دوست نازنینی به نام مریم دارم که روزگارانی با همسرش به گروه دیجیتال مارکتینگ، نویسندگی و طراحی سایتی که تشکیل داده بودند ملحق شده بودم و در تیم آنها من کار پشتیبانی سایت و نویسندگی را برعهده داشتم.

بماند که چقدر روحیه‌ی کار تیمی و حمایت‌‌گری قوی و نظم عجیبی دارند و ازشان خیلی آموختم.

اما امشب حس کردم، همه شیرینی‌های آن تجربه‌ها به کنار، اما باز هم هیچ‌کدام از آنها به حلاوت نوشتن در اینجا و برای شما نمی‌چربد.

خلاصه که به قول حافظ به خودم گفتم: ماجرا کم کن و بازآ! و به این فضای ارتباطی با شما برگشتم.

 

 

lets start!

دلم می‌خواهد کمی خاطره‌بازی کنم. شاید خاصیت مرور خاطرات هم همین است که گاهی تسکین‎‌بخش‌اند.

چشمانم را می‌بندم و نفسی عمیق می‌کشم و آگاهانه و فعال احساساتم را پردازش می‌کنم. دم و بازدم!! پرونده خاطرات سال ۹۸ و دقیقا شروع کوید را باز می‌کنم.

کلاس‌ها و دوره‌های نویسندگی و دوره پولسازی شاهین کلانتری و دوستان ماندگار آن دوران. لبخند روی لبانم نقش می‌بندد. شاهین کلانتری یکی از تاثیرگذارترین افراد زندگی من. باز هم لبخند و دوپامین.

او همان کسی است که جرقه‌ها و تشویق جراتمندی نوشتن و داشتن سایت شخصی را در من و بسیاری از شاگردانش ایجاد کرد.

سایتش را باز می‌کنم. عکسی را می‌بینم که گویی بسیار پخته‌تر از آن سال‌ها شده. با کت و شلوار مشکی روبرویت نشسته و لبخند ملیحی بر لب دارد.

انگار علاقه‎‌مندم به خودم بگویم: دارد به شاگردانش خصوصا من که بعد از حدود سه سال ونیم مجددا دارم می‌نویسم -و اگر هم می‌نویسم در حالت پیش‌نویس قرارش نمی‌دهم و منتشر می‌کنم-، لبخند می‌زند. 🙂

کتاب شاهراه تاثیرگذاری را هم در عکسش می‌بینم که شاید در نقطه‌ای طلایی در عکسش نظر مخاطب را خوب جلب می‌کند.

آن را نخواندم. اما به گمانم او آنقدر توانمند و صاحب تجربه در تاثیرگذاری است که همچین کتابی را نوشته باشد.

خاطره‌بازی بس است. کتابش را دانلود کردم. چقدر سرفصل‌های آن را دوست دارم. حتما به زودی در برنامه مطالعه قرارش می‌دهم.

فکر می‌کنم ۴۵۹ کلمه برای شروع خوب باشد.

در انتهای کتاب خود نوشته است “تنها چیزی که باید از آن بترسیم شروع‌نکردن است. هر قدر دیرتر آغاز کنیم وسواس شروع کار سخت‌تر می‌شود”. چقدر این حرف را قبول دارید؟ بالاخره من مجددا شروع کردم آقا شاهین! 🙂

 

 

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه