ماجرا‌جویی درمانی شناختی چیست؟

زندگی، سفری رو به سوی چیستی‌ها و چگونگی‌ها

اولین گریه زندگی‌ام یادم نمی آید. ولی به خیالم شاید علت اولین گریه کودکان این است که از دنیای دیگر به دنیای نا‌شناخته ای وارد می شوند. همیشه فکر می‌کنم اگر نظریه دلبستگی جان بالبی را به زندگی دو‌قلوها تعمیم بدهیم و صادق باشد، جدا‌شدن دو‌قلوها از هم حتی موقع به دنیا‌آمدن هم برایشان سخت و شوکه کننده است. به نظرم در بین دو‌قلوها اولین هراس از تنهایی و شوکه‌شدن زمان جدا‌شدن از قل دیگر باشد. و همیشه حس می‌کنم که نکند دو‌قلو‌ها به خاطر این ضربه مستعد پیدا‌شدن تله وابستگی باشند.

بررسی دنیای دو‌قلو‌ها و حتی همین فرایند تولدشان هم موضوع جالب و شیرینی است. اما به گمانم کنار هم بودن‌ها و ماجرا‌جویی‌های دو ‌فره شوک آن جدایی را جبران می‌کند. من و برادرم دو‌قلو هستیم و دو برادر بزرگتر از ما نیز دو‌قلو هستند. و این زیبا‌ترین اتفاق در خانواده ما برای پدر و مادرم که عاشق فرزندان خود هستند بوده است. و ما در کنار هم ماجرا‌جویی‌های بسیاری را از کودکی آغاز کردیم.

به نظرم هر برهه‌ای از زندگی سفر‌گونه است. سفر کودکی به نوجوانی سفر جوانی به میانسالی و سفر میانسالی به پیری. و هر سفری ماجراها و هیجانات مخصوص به خود را دارد. و همه ما زمانی که پا به دنیای ناشناخته ها می گذاریم یا زمانی که قرار است تغییر کنیم به صورت اتوماتیک در برابر این نا‌شناخته‌ها مضطرب می‌شویم و در برابر تغییر مقاومت می‌کنیم.

توصیف حالات کسانی که ماجراجویی‌درمانی انتخاب کردند

سارا یکی از دوستان دوران دبیرستانم است. دختری پر‌هیجان، جسور و بی کله. کاری نیست که تا به حال انجام نداده باشد. از ورزش‌های مهیج مثل اسکیت‌بردینگ و صخره‌نوردی بگیر تا چتر‌بازی و موج‌سواری و قایق‌رانی در آب‌های خروشان. هم سبک زندگی‌اش اینگونه بنا شده و هم حدس می‌زنم تشکیلات شبکه‌ای مغزش پر‌فعالیت‌تر از سایرین است.

در عوض مهیار پسری گریزان از هیجان است، از خصوصیات شخصیتی‌اش می‌توانم درونگرایی شدید و اضطراب اجتماعی‌اش را بگویم. در کلاس زبان آلمانی سارا و مهیار هم‌کلاسی شدند. دو قطب مخالف شخصیتی بودند.

سارا

در یک سر طیف برونگرایی و مهیار در آن سر طیف درونگرایی. سارا هیجان‌خواه شدید و مهیار هیجان‌گریز و مضطرب.

شیوه تربیتی و سبک زندگی آنها نیز در شکل‌گیری شخصیت‌شان بی‌تاثیر نبود. مهیار در خانواده‌ای کنترل‌گر بزرگ شده بود که به او قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری و استقلال داده نشده بود و این باور و فکر در او شکل گرفته بود که نمی‌تواند در جامعه موفق ظاهر شود و همیشه گو‌ش‌بزنگ اتفاق یا وقایعی بود که بر ترس و اضطرابش می‌افزود. اما سارا از هر لحاظ مستقل بار‌آمده بود. و شخصیتی متهور و خطر‌پذیر داشت و افکار و باور‌های او این بود که سختی‌ها آمده‌اند تا من از پس آنها بر‌بیایم. پس می‌روم در دل هیجانات و سختی‌ها.

مهیار

روزی مهیار به درخواست مصرانه سارا در دوره‌ی ماجرا‌جویی‌درمانی‌شناختی شرکت‌کردند و مراحل طی شد و در یکی از روزهای خوب بهاری که ماجرا‌جویی آنها آغاز‌شده بود. مهیار با بودن در جمع در طبیعت اسکلیم رود و آبشار آهکی پس از معرفی خود و صحبت کردن در جمع جا‌زده بود و دلش می‌خواست برگردد. و حتی در لحظه‌های عبور از جنگل‌های لفور دارای اضطراب می‌شد.

اما گام به گام با پروتکل‌های درمانگر در جلسات متمادی جلو آمد کم کم دوستان جدیدی پیدا‌ کرد، در زمانی که چادر‌ها برای کمپینگ مستقر شد و یا روشن کردن آتش و کار‌های تیمی نشان داد که از توانایی خوبی برخوردار بوده و از آن استفاده نمی‌کرده است. و حالا بعد از گذشت سه سال با تغییر نگرش و تفکرات و باور‌های مهیار، بهترین اتفاقات و تغییرات در رفتار و زندگی‌اش رخ داده است. مدیر دیجیتال مارکتینگ یک شرکت به‌نام شده است. آخر هفته‌ها برای  فعالیت‌های شاد و هیجان‌آور و سفر‌های جمعی با دوستانش برنامه‌ریزی می‌کند و دیگر از رفتار‌های مضطربانه قبلی و پیامد‌های آن خبری نیست.

ماجرا‌جویی‌درمانی بر مبنای علوم شناختی را دوست دارم. چون با تغییر تفکر و نگرش در افراد فرایند گذر از این ماجرا‌های زندگی را تسهیل می‌کند.

حال در این مقاله به این سوال مهم و اساسی می‌پردازم.

رویکرد و مدل شناختی ماجرا‌جویی درمانی چگونه است؟

ماجرا‌جویی‌درمانی یک شیوه‌ی درمانی علمی است . با شیوه‌های درمانی مختلف خصوصا درمان شناختی-رفتاری تلفیق شده است. و به عقیده من درمانگری که رویکرد و مدل شناختی در ماجرا‌جویی‌درمانی دارد یک کمک و حامی برای  مراجعین ماجرا‌جویی است. افراد با تجاربی که در حین ماجرا‌جویی بدست می‌آورند با سطوح شناختی، عاطفی و رفتاری خود درگیر می‌شوند.

همه ما با کوله‌باری از گذشته‌ها و خاطرات در حال گذار از این مراحل سفر زندگی هستیم. گاهی باید کوله‌بارمان را خالی کنیم و از نو بچینیم و سبک‌تر به سفر ادامه دهیم گاهی باید وسایلی که دارای اولویت است و از آن غافل بوده ایم را در کوله بار زندگی‌مان اضافه کنیم.

فرض کنید سارا، محیا و کیمیا و روزبه و سهند در زندگی خود تجربه تلخ شکست، ور‌شکستگی، طلاق و رنج فقدان عزیزی را تجربه کرده‌اند و این شکست‌ها عزت نفس و اعتماد به نفس آنها را مورد هدف گرفته است.

ما چه می‌کنیم؟

ما در ماجرا‌جویی درمانی شناختی به آنها کمک می‌کنیم، تا کوله‌باری که از ضعف‌ها و شکست‌ها پرکرده‌اند بیرون بریزند. نگرشی که از این اتفاقات به کول می‌کشند و افکار خود را در زمینه عزت نفس پالایش کنند. و  عزت نفس خود را باز بیابند.

یا در نظر بگیرید که شهرزاد و مهرو اضطراب اجتماعی دارند. از غذا خوردن در جمع، صحبت کردن در جمع هراس شدیدی دارند و مدام در این فکر هستند،  دیگران در حال نگاه کردن و قضاوت آنها هستند. بنابراین در جمع حاضر نمی شوند.

حضور در گروه ماجرا‌جویی درمانی شناختی به آنها کمک می‌کند، افکار و باور‌هایی که منجر به بروز این ترس‌ها و اضطراب‌ها می‌شود را بشناسند. و مرحله به مرحله به خود کمک کنند تا این ترس‌ها را کنار گذاشته و رفتار‌هایی حاکی از شجاعت داشته باشند. در جمع بدون اضطراب شرکت کنند و دوستان جدید و روابط جدیدی پیدا کنند.

یا پارسا و سینا را در نظر بگیرید که افسردگی دارند. به جای اینکه درگوشه اطاق و کنج خلوت و جلوی پنجره بر مسیر افسردگی خود ادامه دهند، ماجرا‌جویی درمانی شناختی به آنها کمک می‌کند تا افکار و باور‌های ایجاد‌کننده این افسردگی را بشناسند. و با جنگل‌نوردی و قایق‌سواری و هیجانات ماجرا‌جویی بر افکار مولد افسردگی غلبه کنند. بنابراین از جمله فواید ماجرا‌جویی درمانی شناختی این است که به دستیابی سلامت ذهنی، بهبود عملکردهای شناختی . بالارفتن اعتماد به نفس، افزایش عزت نفس و بهبود روابط فردی کمک می‌کند.

پروتکل‌های مدل شناختی ماجراجویی درمانی

یکی از زیبایی‌های ماجراجویی درمانی این است که رویکردهای درمانی مختلفی همچون درمان شناختی-رفتاری، واقعیت درمانی، رویکرد سیستمی در آن دخیل هستند می توان از یک رویکرد بهره جست. یا میان چندین رویکرد در این درمان پل زد. اما بهره‌مندی از این روش‌های مختلف یک نقطه اتصالی برای مراجع با درمانگر به وجود می‌آورد.

مدل شناختی ماجراجویی درمانی

در مدل شناختی ماجراجویی درمانی نقطه اتصال مراجع با درمانگر عواطف، رفتار و فرایند شناختی اوست.

و درمانگر شناختی ماجرا‌جویی درمانی مثلث  ABC  را برای وضعیت مراجع در نظر می‌گیرد.

که در آن A  رخداد یا واقعیت مد نظر است (اضطراب اجتماعی)

B باور یا فکری که منجر به بروز آن رخداد در فرد شده است (من دست و پا چلفتی هستم)

C پیامد آن رخداد (از بودن در جمع دوری می‌کند و دوست جدیدی ندارد و احساس تنها‌ماندن دارد)

اعمال و احساسات و افکار مراجع در تعیین پروتکل درمانی او کمک می‌کند.

گاهی لازم است فرد در جاده شناختی قرار بگیرد. و فردی دیگر در جاده رفتاری و فردی دیگر در جاده عواطف و هر یک از این مسیر‌ها نیاز‌های فردی مراجع  را  مشخص می‌کند.

با توجه به پروتکل‌های شناختی به فرد آموزش داده می‌شود،  افکار مخرب خود که احساس خاص در او ایجاد کرده است را شناسایی کند. و با کمک منطق و عقل به نگرشی موثر دست پیدا کند. و با کمک این نگرش موثر طعم آرامش‌بخش ثبات هیجانی و رفتاری بیشتر در زندگی خود را بچشد.

استراتژی هایی که درمانگر شناختی-رفتاری در ماجراجویی درمانی در نظر می‌گیرد عبارتند از:

  • به صورت شفاف و بی‌پیرایه به صورت مستقیم پیشنهادات خود را در اختیار فرد مراجع قرار می‌دهد.
  • در اقدامات ماجرا‌جویانه به صورت فعال به بحث و بررسی مسئله مراجع می‌پردازد.
  • به هر فردی متناسب با مسیر و جاده ای که در آن قرار دارد (شناختی، عاطفی و رفتاری) تکالیف و وظایف خاصی داده می‌شود.
  • درمانگر منطق شناختی که پشت درمان ماجراجویانه هر فردی قرار دارد را توضیح می‌دهد.
  • اطلاعات و واقعیاتی که هر فرد در مورد مسئله، علائم بیماری و درمان خود باید بداند به او ارائه می‌گردد.
  • به صورت آشکار به فرد راهکار‌های رفتاری و شناختی داده می‌شود.
  • درحین ماجراجویی تکنیک‌هایی که مخصوص درمان آن مسئله خاص (اضطراب، فوبی، اعتماد به نفس پایین و غیره ) است به فرد آموزش داده می‌شود.
  • درمانگر شناختی ماجرا‌جویی به مانند یک معلم با مراجع خود به روشی عملی در حین فرایند ماجرا‌جویی درمانی شناختی تعامل پیدا می‌کند.
  • مداخلات شناختی رفتاری در ماجرا‌جویی درمانی به فرد کمک می‌کند بر رفتار و عملکرد شناختی خود واقف شود.

اصولا افراد در برابر تغییر مقاومت نشان می‌دهند. فردی را درنظر بگیرید که ترس از ارتفاع دارد. زمانی که برای بار اول نسبت به بالا‌رفتن از درخت یا صخره ای مقاومت می‌کند. یا فردی که اضطراب اجتماعی دارد از حرف‌زدن در جمع و بیان تجربیات و احساسات خود در کمپ ماجرا‌جویانه امتناع می‌کند.

مغز و تغییر

اما باید بدانیم که این اصل مقاومت مغز در برابر تغییر است.  درمانگر ماجرا‌جویی شناختی کمک می‌کند تا  فرد بینشیپیداکند و بتواند افکار و رفتار‌ها و عملکرد‌های شناختی خود را بشناسد. بنابراین از  نتیجه این ماجرا‌جویی درمانی شناختی مطلع می‌گردد. و به قول مارسل پروست، “سفر ماجرا‌جویانه واقعی در دریا‌ها، جستجوی سرزمین‌های نا‌شناخته و جدید نیست بلکه به دست‌آوردن چشم‌انداز‌های جدید است.”

در واقع وادی جاده‌ی شناختی، شاه راهی برای پیدا‌شدن بینش این است که چرا من این گونه هستم؟ و چطور می‌توانم مسئله خود را حل کنم؟ و به قول مارک ایمز این همان کلید ارتباطات است.

“و چقدر زیبا آندره ژید بیان کرده است: “تنها در ماجرا‌جویی است که بعضی از مردم موفق به شناختن خود‌شان می‌شوند