جستجو

حلقه‌ای مفقوده در زندگی ماجراجویانه به نام حلقه شجاعت

شجاعت در ماجراجویی

گفته شده است که هر گاه دار و دسته هیوبوی فقید دور هم جمع می شدند.

او پس از تمام‌شدن کارشان می‌گفت:

مردان جوان باید خود را تنها مقید به اراده و شجاعـــت کنند.

و این میسر نیست؛ مگر این که شجاعت در قلب انسان ریشه دوانده باشد.

اگر شمشیر انسان شجاع بشکند. او با دستان خود حمله می‌کند.

اگر دستانش قطع شود. او با شانه های خود دشمن را به عقب خواهد راند.

اگر شانه‌هایش بشکند. با دندان های خود گردن ده یا پانزده دشمن را می‌درد.

شجاعـــت چنین چیزی است.

“یاماموتو چونه تومو”

چرا انقدر شجاعت مهم است؟ این سوالی‌ست که چند روزی‌ست فکر مرا به خود جلب کرده است.

تمام زندگی‌ام را مرور می‌کنم آیا من انسان شجاعی بوده‌ام؟ آیا من انسانی هستم که شجاعت را چنان که یاماموتو گفت زندگی کرده باشم؟

جوابم برای خودم نسبی است. در برخی جاها چنان شجاع بوده‌ام و در برخی جاها نه. اما همه و همه آن لحظات برای من درس بزرگی را به ارمغان آورده است. از هیچ‌کس و هیچ‌چیز در راه رسیدن به خواسته‌هایم، در راه رسیدن به اهدافم، در راه نه‌گفتن‌هایم نترسم.

 

کجاها شجاع باشم؟

اما دریافته‌ام که در موارد زیر در زندگی‌ خود شجاعت بی چون و چرا داشته باشم:

  • شجاعت پذیرفتن اشتباهتم.
  • شجاعت بخشش دیگران.
  • شجاعت ایستادن بر قوانین وجودی خودم.
  • شجاعت پذیرفتن تنهایی.
  • شجاعت پذیرفتن بلد‌نبودن خیلی از چیزها و بیان “نمی‌دانم”.
  • شجاعت استقلال فکری و ذهنی و رفتاری.
  • شجاعت بخشنده‌بودن.

به گمانم اگر همین الان ورق و کاغذی بردارید و بنویسید برای خودتان که اینجانب…. می‌خواهم در…… شجاع باشم، بسیار بسیار برایتان راهگشا خواهد بود.

در مقاله چرا آموزش ماجراجویی پر‍‌اهمیت  است؟ از تاب‌آوری سخن به میان آوردم.

در دنیای پر‌هیاهوی امروزی که خودتان بهتر از من بر آن واقفید، دنیایی که مثلا والدین در تلاشند فرزندان خود را سالم باربیاورند، پدر درتلاش است چرخ زندگی را بچرخاند. مادر در تلاش است هم کار کند و هم فرزندپروری. همه در تکاپوی رسیدن به چه هستند؟ به راستی معنا و هدف این همه تکاپوها و تلاش‌ها چیست؟

ما که فقط در این دنیا نیامده‌ایم بخوریم و بخوابیم و نیازهای فیزیولوژیک خود را برآورده سازیم.

من اگر دنبال ماجراجویی رفتم. دلیلش این بود که می‌دانم و باور دارم زندگی در دل همین ماجراجویی‌ها معنا پیدا می‌کند.

نویسنده‌ای با نوشتن کتاب خود این ماجراجویی را انجام می‌دهد. فردی دیگر با پرواز با چترش و دیگری با کوه‌نوردی…

اما نکته مهم مقاله‌ای که نام بردم تاب‌آوری بود. من در برابر مسائل زندگی چگونه تاب بیاورم؟ تاب‌آوری فطری و غریزی نیست بلکه آموزشی است. و در دل زندگی و درس‌های آن به انسان آموخته می‌شود.

اساس تاب‌آوری و حلقه شجاعت

تاب‌آوری بر اساس حلقه‌ای به نام حلقه‌ی شجاعت در انسان پرورش پیدا می‌کند.

حلقه شجاعت از چهار مولفه تشکیل می‌شود. و در همه انسان‌ها این چهار مولفه وجود دارد و رشد می‌کند و با آسیب رسیدن به هر یک این حلقه‌ها تاب‌آوری، شجاعت و دلیری در انسان دارای خلل می‌گردد. این چهار مولفه را کمی توضیح می‌دهم. اما بعد از آن نقطه‌نظر خودم و تعمیم‌دادن آن به جنبه‌های مختلف زندگی را هم می‌نویسم درستی و نادرستی‌اش با خودتان.

این چهار مولفه یا نیاز در انسان عبارتند از:

احساس تعلق: 

احساس اینکه فرد به گروهی تعلق دارد. به خانواده تعلق دارد. به گروه همسالان خود تعلق دارد. به انسان قدرت می‌بخشد. در ماجراجویی‌درمانی نیز احساس تعلق فرد به گروهی که در جنگلی             طولانی گام نهاده‌اند و مسیر طولانی را طی خواهندکرد به فرد احساس قدرت و مقاومت می‌بخشد. چرا که اگر تنها بود شاید این سختی‌ها را سخت‌تر پشت سرمی‌گذاشت.

احساس ماهربودن

من نمی‌گویم در همه‌چیز مهارت کسب کنید. بلکه می‌گویم در یک حوزه متخصص‌ترین شوید. این به شما قدرت و شجاعت و جسارت خاصی می‌بخشد.

احساس استقلال

اگر مدام تحت کنترل باشیم، اگر مدام دیگران برایمان تصمیم بگیرند، اگر کنترل زندگی خودمان را دست دیگری بدهیم. این علاوه براینکه عزت نفس ما را نشانه می‌برد، ما مدام احساس ارزشمندیمان کم‌رنگ‌تر می‌شود. و از قدرت و شجاعت ما می‌کاهد.

احساس  سخاوت

حال تصور کنید احساس تعلق به جمع و گروه دارید، ماهر هستید و استقلال نسبی دارید، فکر نمی‌کنید چیزی این میان کم است؟ درست است آن بخشندگی است.

من در گروه ماجراجویی هستم. در گروه دوستانم نیاز به تعلقم برآورده می‌شود، در بالارفتن صخره ماهرم، مستقلم. اما مادامی که هنرم را تخصصم را در دل خود نگه‌می‌دارم یک چیز کم دارم. من می‌توانم با قلمم با آموزش‌هایم با بخشندگی، حس قدرت و تاب‌آوری را درخودم افزایش دهم.

دیگر کجاها؟

فرض کنید مادری هستید، سعی کنید در پرورش این چهار نیاز در فرزند خود آن را دلیر و شجاع و تاب‌آور باربیاورید. با احساس تعلق‌بخشیدن به نوجوان خود، کمک‌کردن به کسب یک مهارت و دست‌برداشتن از کنترل‌گری و دادن استقلال معقول، به او دلیری و شجاعت بیاموزید و  او خود به خود از سخاوت شما می‌آموزد که سخاوتمند باشد.

در رابطه با دوست خود، نامزد خود یا همسر و همکار خود نیز تلاش کنید این چهار نیاز در او پرورش بیابد و برآورده شود.

در ماجراجویی‌درمانی نیز همین است. برای رشد و ارتقا تاب‌آوری در افراد این چهار مولفه حیاتی و کلیدی باید مورد توجه قرار بگیرد.

همه اینها علاوه بر بالارفتن سطح دلیری و شجاعت و تاب‌آوری به نظرم حس همدلی را نیز افزایش می‌دهد. و بنابراین به حفظ و رشد سلامت ذهنی همدیگر کمک خواهیم کرد.

 من‌درآورد:

و حالا می‌خواهم از چیزی بگویم که به نوعی من‌درآورد است و نمی‌دانم صحتش را اما می‌گویم:

حالا بیایید ۴ مولفه‌ای که گفتم را نسبت به خودتان تعمیم بدهید. خود وجودی خودتان.

  1. فقط به خودتان احساس تعلق کنید. و به خودتان تعلق داشته باشید. نه اینکه خود محور باشید. نه! تعلق درونی به خودتان، باورها و ارزش‌های درونی خودتان.
  2. خودتان به مهارت‌ورزی خودتان بیش از هر شخص دیگری واقفید. خودتان بهتر از هر‌کس دیگری می‌دانید در چه زمینه‌ای می‌توانید ماهر و متخصص شوید. همان را جلو ببرید.
  3. خودتان به خودتان استقلال ببخشید. لزومی ندارد دیگری این را برای شما بیافریند.
  4. نسبت به خودتان سخاوتمند باشید. به خودتان مهربانی، صفا و امید و صلح و آرامش ببخشید.

به گمانم اگر این حلقه‌ی شجاعت را خودمان در خودمان به وجود بیاوریم و پرورش دهیم. نه تنها تاب‌آوری‌مان پرورش خواهد یافت  بلکه ناب‌آوریمان نیز چون الماس درخشان‌ترخواهد شد.

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید

8 پاسخ

  1. واقعا عالی بود خانم پورمهدیان عزیزم. هم چهار مولفه‌ای که اول گفتید و هم چهار مولفه بعدی را خودتان نوشتید. به گمانم من درآوردی شما در من هم صدق می‌کند و با خواندن این مقاله برای تقویت حلقه شجاعت خود بیشتر اقدام می‌کنم.

  2. ممنون از متن خوبتون تأمل برانگیز بود.
    همین که برای ایجاد و شکل گرفتن این مؤلفه‌ها قدم برداریم و شروع به ساختنش بکنیم، خودش نیاز به شجاعت داره…

  3. من خودم رو آدم شجاعی نمیدونستم چون اصولا صلح طلبم!بحث و جدل در مرامم نیست. امروز با خوندن نوشته شما خیلی حس خوبی پیدا کردم. تا حالا شجاعت رو با چهار مولفه اش بررسی نکرده بودم.براساس مقاله شما، من آدم شجاعی هستم و امروز خیلی خوشحالم که این مقاله رو خوندم. دست مریزاد بانو😊

  4. بخش اول رو که خوندم بغض کردم یادم افتاد که چقدر ادم شجاعی بودم در خیلی از بخش های زندگیم و چقدر میتونم شجاع تر باشم،اما اینو میدونم برای بدست اوردن اون چیزی که دنبالشم
    با همه ی تیر و تفنگ و چاله چوله و موانع و زمین خوردن ادم جا زدن نیستم مولفه هایی که ارائه دادی چقدر میتونه به منِ مادر کمک کنه …قلمت شیرینه به دلم میشینه ، مواردی که اشاره کردی در قالب کلمات دلچسب …..حال خوبی دارم زهرای نازنینم ،دوست ،همدل ،استاد همه چی تمام ،خسته نباشی عزیزم

    1. فهیمه جان تو بی‌نظیری. در همه مواردی که در مورد خودت بیان کردی یقین دارم. و مطمئنم اهل جازدن نیستی.
      ممنونم که خوندی و خوشحالم از حس خوبت.
      ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط